سلامتیه اونی که فکر می کنیم تونستیم فراموشش کنیم ولی وقتی تنهاییم تو سکوت شب می بینیم چقدر دلمون هواشو کرده.
—
این که چقدر از آن روزها گذشته،
یا اینکه چقدر هر دویمان عوض شده ایم،
یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتاده ایم…
اصلا مهم نیست!
باز باران که ببارد،
هر وقت که میخواهد باشد،
دلم هوایت را میکند…
—
چیزی ویرانگرتر از این نیست که دریابیم
فریب همان کسانی را خورده ایم که باورشان داشته ایم
—
این قاعده بازیست…
اگر دست دلت رو شد که دوستش داری، باختنت حتمی است…
—
ســــلام نــــفـــســـم….
خـــوبـــی؟ مـــوهــات چـــرا ســفـــــیـــد شـــده ( بــا اشـــک )؟
اشـــکــال نــداره بـــیـــا … بــیـــا …..هــرچـــی بـــود گــذشـــت ….
مـــن بــخــــشـــیــدمـــت……
هـــنـــوزم دوســتــت دارم…..
[[ دیـــالــوگ مــنــو عــشــق از دســـت رفــتــم تــو خــوابـــم ... ]]
—
گفته بودن شکستن دل شده رسم آدما
اما تویه فرشته ای فرق میکنه رسم شما
فکر نمیکردم که تو ام بشی یه یار بی وفا
فرشته ها خوب میدونن چه جوریه رسم وفا
—
سعی نکن متفاوت باشی!
فقط “خوب باش” …
خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است …!
—
وابسته که بشوی
پا بسته میشوی
بند بند دلت
بند میشود به پا …
—
چه معادله ی نابرابری وقتی که من برای دیدنت چشمهایم را می بندم و تو برای ندیدنم …
—
ببین
همه چیز را پای چشمانت می نویسم؛
مهربانی
مهربانی
مهربانی
عادت کرده ام
این جناس های تام را قافیه ی عزل چشمانت کنم
اما نگاهت بلند است
باید فکر کثنوی چشمانت باشم…”
—
کاری کرده ای که تمام شعرم را
به غزل نگاهت
به بی وزنی نشسته ام….
—
مهــــــــــــرت،
با احترام به قانون جاذبه
از چشمم
.
.
.
.
.
“به دلم افتاد”
—
وقتی نیستی؛
دهانم را روی حالت سکوت می گذارم
قلبم؛
.
.
.
“زنگ می زند”
—
خنـــجر را بـــــردار!
تـــا تــــوان هـــســت بـــزن
عـــادت کـــرده ام بــــه ایــــن زخـــم ها
امـــا تحـــمل خنــــجرهای تـــو آسان ترست!!!
آخر بــــوی دوســــت داشــــتن مـــی دهد…
حواست کجاست حـــــوّای مــــن بــعدی را بـــزن…!!!
—
خـاطـرات خـیـلـی عـجـیـبـنـد
گـاهـی اوقـات مـی خـنـدیـمـ بـه روزهـایـی کـه گـریـه مـی کـردیـمـ؛
گـاهـی گـریـه مـی کـنـیـمـ بـه یـاد روزهـایـی کـه مـی خـنـدیـدیـمـ . . .!
—
اَبروهایــــِ مـَردانهــــ اَتـــــ را دوستــــ دارَمــــ وَقتیـــــ بهـــــ اِسمــــِ غـِیرَتــــ دَر هـَمــــ تــَنیدهــــ میشــَود..
—
آرامتر از این نمی شود
دوستت داشت
وقتی چشمانت
تا دندان مسلح است
برای گرفتن لحظه هایم .
—
کرم زشت و تنها بود، پیله بست، پروانه شد!
زیبا شد و رفت!
آری حکایت توست با من اوج گرفتی، شدی مال دیگری
—
من یکیم که چشاش خواب نداشت
کسی که راحت غرور و زیره پاش گذاست
مثل انا نیستم که رو پول میخوابن
همونه که از امصال تو پول میقاپن
من تو زندگی به هیچ کس تکیه ندادم
مردمم بهم محبتو بهم هدیه ندادن
یادته بهم گفتی مگه قلبت سنگه اقا
گفتی غروب جمعه است دلم تنگه اقا
گفتم عزیز دلم من برات چی بکنم؟
برم جلو بابات قمه کشی بکنم؟
دوست داری جای اینکه وست پارک ترکت کنم
کتمو بکنم بهت بدم گرمت کنم
ولی نمیزارم این جدایی سخت تر بشه
تا ببینم گونه هات ان وقت تر بشه
پس با دست کشیدن رو گونت خوشگلت میکنمو
با 1 بوسه وست پارک ولت می کنم
ولی دلم واسه نگات تنگ میشه
اخرین لحظه ها یادم نمیره حتی باورش سخته
ببینم یکی دیگه دستاتو بگیره
—
منکه تورو خواستم بابام سرمایه دار نبود
خونمون گرم ترین تو گرمای سال نبود
هرکی تورو می خواد باید باباش پول دار باشه
امیدوارم بالاخوای تو یه پول دار باشه
مثل من عاشق دیونت خوبه باشه
اگه بنز نداره زیره پاش کوپه باشه
امیدوارم تورو جاهای خاص ببره
کادو واست انگشتره الماس بخره
ارزوی من باتو یه جای باکلاسه
که واست بخرم یه فنجون کافه گلاسه
متاسف ام که کاری از دستم بر نیومد
جیب من خوش بود برگ سبزام تر نیومد
خودت بخوای بابات نمیزاره بامن باشی
که تو سختی ها رفیق فابم باشی
حتی خدا هم میگه عشقتو بده بره
شعر من دیس ماو نیست همه اش دردودله
—
این روزها شبیه شیشه ی ماشین شده ام!
خرد و تکه تکه شده ام…
اما از هم نمی پاشــــــــم
ولی شکسته ام
باور کن
—
گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی!
روی کــاغــذ مــیــنــویــســم دَســتــهــایِ تـــو . . . و روی آن دســت مــیــکــشــم . . .!!!
—
عادت ندارم درد دلم را،
به همه کس بگویم …
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خنـدانم…
تا همه فکر کنند
نه دردی دارم و نه قلبی …
—
بدترین وبزرگترین شکسته عشقی رو کسی میخوره که
پدر مادرش ولش کنه
درکش میکنی؟
—
در این حوالی کسانی هستند که تا ذیروز میگفتند بدون تو حتی نفس کشیدن برایم سخت است اما حالا در اغوش دیگری نفس نفس میزنند………………..
—
ﮔﻔﺖ : ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﺧﺖ ﺩﺍﺭﺩ!!!
ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﮑﺮﺩﻡ؛ ﻣﻦ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﺮﺩﻡ …
—
نمی دانم پنهان از من، چه نیکی کرده ای با “دل”؟
که چون غافل شوم از او، دوان سوی “تو” می آید……
—
کاش تو جای گوشیم بودی
نه اینکه بخوام کوچیکت کنم،یابذارمت جای اشیاء
فقط چون،هرلحظه در جهات مختلف لمست میکردم
—
خیلی دوست داشتم که کوچیکترین آرزوی کسی باشم که بزرگترین آرزوم بود.
—
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى کند که چـــــــــــــــرا!؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت!
یـا چطـور شـد که . . .!
چه فـــــــــــــــرق میکـند؟!
وقتى تــو بـایـد بــــــــــــــاور کنـى . . . که نمـى کـــــــــنى (! )
و من بــایـد فـرامـــــــــوش کــنم . . . کـه نمـــــى کـــــنم (! )
—
شاید چیزی که میخوام براتون بگم رو تو فیلم ها دیده باشید اما برای من واقعا اتفاق افتاد…
سال گذشته من نامزد کردم اما به دلایل خیلی مسخره ای بهم خورد. امسال ولنتاین گفتم بزار به یاد سال پیش برم همون رستورانی که رفتیم با نامزدم و کلی بهمون خوش گذشت.
خیلی دلم گرفته بود . رفتم تو رستوران اما کاش نمی رفتم….
همون نامزدم رو دیدم با یه پسره و یه هدیه رو میزشون …..
داشت میخندید و خیلی خوشحال بود ….
خیلی دلم شکست ….
اما خدا رو شکر که خوشجاله … همین برای من بسه…
—
گفتم بخ گل زرد چرا رنگ منی
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که همرنگ منی
—
ارزش دوست یه دنیاست
گرچه آخرش ناپیداست و به آخرش نمی اندیشم چون همین دوست داشتن زیباست
—
هر چه زدم بی تو دلم وانشد جز تو کسی باب دل ما نشد هر چه پرستو شدم و پر زدم هم نفسی مثل تو پیدا نشد …..
—
می توانستم بهترین رنگ ها را برایت نقاشی کنم اما تو تنها دستان سیاهم را دیدی . . .
—
میترسم از روزی که دور از هم در آغوش دو غریبه بی قرار هم باشیم….
—
عاشقانه های که برایت مینویسم مثل آن چای هایی هستندکه خورده نمی شوند!
یخ میکنند وباید دور ریخت!
فنجانت را بده دوباره پر کنم…
—
چِقَـد خـوبــہ کــہ تــو هَـسـتے
چِقَـد خـوبــہ تـورو دآرم
چِقَـد خـوبــہ کـہ تـو دِلـتنگــیم
سـر بــہ شـونـہ هاے تـو میـزارم
چِقَـد خـوبــہ پَـناه اَمن مـن هَـسـتے
حـریمُ هُرمِ نفـس هاے مـن هستے
—
چـقـد دلـم تـنـگ شـده واسـه زمـانـهـایـی کـه..
خـوابـش نـمـیـبـُرد.. بـا بـوسـه از خـواب بـیـدارم مـی کـرد..
هـرچـقـدم الـتـمـاسـِش مـیـکـردم بـذار بـخـوابـم، خـسـتـه م، تــوجــه نـمـی کـرد..
بـازم بـوسـم مـی کـرد.. وقـتـی خـیـالـش راحـت شـد کـه بـیـدارم..
سَـرِشـو مـی ذاشـت رو قـلـبـم.. احـسـاسِ امـنـیـت مـی کـرد کِـنـارم..
و زودی خــوابــِش مــی بــُرد….
هـــیــــس..! آرامـتـر بــاشــید .. عـشـقِ مـن در آغـوشِ دیـگـری خـوابـیـده…
—
اگر عاشقم نیستی پس چرا عشق منی؟
—
جزئیات چشمهایت …
کُلیات زندگی من است!!
—
گرمای دستانت را
چون پیام آوری
در قبیله ی دستانم
برانگیز
پیش از آن که
این همه احساس
این همه دیوانگی
این همه شیطنت های از سر دیوانگی
در سرمای دستانم جان سپارند
جوانمرگی شگون ندارد
—
گاه حجم نگاهت در نبودت هزار بار در من تکرار می شود،
در من گمشده ای!!!
و به دنبال هجـای رفتن می گردی، بی فانوس، بی چراغ …
شعله ای فروزان به نام عشق،
به نام عشق،
به نام عشق روشن خواهم کرد و به دستت خواهم داد
روزی خواهی رفت می دانم،
این را شعله فروزان عشق در من سرداد،
که روشنایی من بیش از فانوس و چراغ است،
شعله ام تورا خواهد سوزاند و او را بی تاب رفتن خواهد کرد، خاکسترت را باد به منزل گه یار به ویرانی خواهد برد.
کاش در رابطه ها فانوسی به روشنایی بس بود
کاش کاشف دیوانه شعله عشق فقط یک شب مست بود
—
چه بی هوا مرا در آغوشت میکشی
آنجا که آخر دنیاست! زیبایی ها به بک چیز ختم
و مهربانی ها در آغوش تو خلاصه می شود،
نیستی به جایم، نیستی تا بدانی دنیا به آخر رسیده
و من در بهشت خود
عریان از هر اندیشه ای غوطه ورم
—
تو در یاد منی اما یادت بی من است
دست من در دست توست اما فکرت جای دیگریست
در پی عشقی شیرین بودم ناگاه عقلم یخ زد
آتشی که در دلم به پا کردی مستم کرد
—
میری تو از همه روزهای من
من و تنها میزاری تو دنیا
میگی دوست نداری حسِ منو
میری
—
من عادت میکنم با رنج تازه
جدایی شاید از من من بسازه
دلم تنگ دلم تنگ برایت
نگاهم بانگاهت داشت عادت
—
از آخرین باری که گفتی و رفتی و تورا ندیدم
روزها آمد و سالها گذشت و دقیقه ها رفت
من هیچ وقت نفهمیم که چرا تورا دیدم؟
وقتی قرار نبود همیشگی باشی
و چرا رفتی؟
وقتی که می شد نیامده باشی
…تو
نبودی … آمدی … رفتی
اما در خاطرمن ماندی
و من هر صبح به یاد می آورم که تورا باید فراموش کنم.
—
مثل اسمان می مانی
دوستت دارم ولی نمی توانم داشته باشمت
—
یادهایی مانده اما لابلای ذهن درمانده ی من. . .
که به صد روز وهزار ثانیه ی دور و دراز می برَدَم.
به خیالم که هنوز هم هستی
. . .
خاطراتم با تو آنقدر که مرور شد تکراری شد
کاش هنوزهم بودی.
—
بیا باورکنیم دنیا، هنوز هم مثل شب زیباست
زمینش هست
هوایش هم
خدایش مهربان با ما
چقدر از غم سرودیم و چقدر با غصه سر کردیم
رهایش کن
کمی بگذر. . .
بیا باور کنیم دنیا، برای زندگی زیباست.
—
درد ما بی خبریست
درد ما تنهاییست
درد ما روز وشبهای همه تکراریست . . .
درد ما آسمانیست که هوایش سرب ست
و زمینش زندان. . .
مردمانش پی نان
—
لبهایم را پر از واژه های حضور میکنم
قلبم را لبریز دوست داشتن
کنار دلتنگی پهلو میگیرم
گویی برای شکستن آماده ام. . .
من واژگان را جز برای دوست داشتن صدا نمیزنم
و سکوت را در پی فریاد دقیقه ها میرقصانم
شاید باز رهگذر روزهای خالی از دلهره باشم
—
نگاهم،
در هماغوشی با نگاهش
آبستن حادثه ایست
به وسعت تاریکی شب
و من
بسی گاه است و دیر زمانی است
که از تاریکی شب
همی روی گردانم!
—
ایستاده
در حباب مه آلود تنهایی خویش
در جستجوی سایه
و اما
تاریکی…
نظرات شما عزیزان:
حسی شبیه به تازه بودن پیدا کردم
تصمیمی که شاید زندگی من را به کل عوض کنه
و سالی به دور از هر چی دغدغه
که هست تجربه کنم
تمام خاطرات مان را لای کاغذ پیچیدم
و یکی پس از دیگری دود کردم
شاید دست از سرم بردارند
امروز اما دکتر با تعجب پرسید:
چه کردی با ریه هایت مرد ؟!
- من ؟!! من چه کردم ؟؟!!
اوه ... لعنتی...
یادم آمد ، خاطرات !!!
دودم کردند !!
پاسخ:ممنون از نظری که دادی اجی گلم